صمد بهرنگی
در حال بارگزاری
صـمد بـهرنگی در طول سالهای دهه ۵۰ از سرشناسترین نویسندگان ادبیات داستانی کودک و نوجوان ایران بود. وی در طول حیات کوتاه خود، بیش از ۲۰ قـصه برای کودکان و نوجوانان به رشته تحریر درآورد. افزون بر آن، چندین مقاله درباره مـسایل تربیتی و اجتماعی، بازنویسی افـسانههای آذربـایجان و چند ترجمه هم از جمله آثار بهجا مانده از اوست. بیشک، اگر بهرنگی بیشتر عمر میکرد، شمار نوشتههایش به خصوص برای کودکان و نوجوانان از این هم فراتر میرفت و زمینه گستردهتری برای تحقیق و بررسی بـه وجود میآورد.
زندگینامه صمد بهرنگی
صمد بهرنگی در دوم تیر ۱۳۱۸ خورشیدی در تبریز، چشم به جهان گشود. صمد بهرنگی، دربـاره خـود و خانوادهاش فقط این چند جمله را نوشته است: «مثل قارچزاده نشدم بیپدر و مادر، اما مثل قارچ نمو کردم. ولی نه مثل قارچ زود از پا درآمدم. هرجا نمی بود به خود کشیدم. کسی نشد، مـرا آبـیاری کند. نمو کردم مثل درخت سنجد، کج و معوج و قانع به آب کم و شدم معلم روستای آذربایجان.»
کودکی صمد با کار و رنـج و فـقر و مـحرومیت توأم بود. در ۱۰سالگی، پدرش بـرای کار به قفقاز رفت و برای صمد یک وصیت از پدر ماند که درس بـخواند. بهرنگی، پس از گذراندن دوره متوسطه برای تحصیل به دانشسرا رفت، درسهای آنجا را فقط بـرای قـبولی مـیخواند که با کارمند شدن، باری از دوش خانوادهاش بردارد. دانـشسرای مقدماتی را در ۱۳۳۶خورشیدی به پایان رساند و در ۱۸ سالگی آموزگار شد. بر اساس تعهدی که به آموزش و پرورش داده بود، برای تـدریس روانـه روسـتاهای آذر شهر شد و ۱۱ سال تمام در روستاها بـا عـشق و عـلاقه به دانش آموزان درس داد و درس گرفت. صمد بهرنگی ضمن تدریس، بعضی اوقات هم مـقالاتی مـینوشت. صـمد یـک استثنا بود، روشنفکری که فکر روشنش به عمل درآمد و به کار گـرفته شـد.
دوران نـویسندگی بهرنگی
صمد بهرنگی، قلم نویسندگی را از دوره تحصیل در دانشسرای مقدماتی به دست گرفت؛ زمانی که به همراه چـند تن دیـگر، روزنامه دیواری«خنده و سوره باجی» را منتشر میکردند. موضوع اصلی آن روزنامه، اعتراضی بـود بـه قوانین خشک دانشسرا و با روزنامههای دیواری دیگر که پر بودند از تعریف و تمجید و نوشتههای احساساتی، متفاوت بود و صـمد بـا همین انتقادات بجا، دانشسرا را تغییر داده بود.
مـقالات و کتاب های زیادی به رشته تحریر درآورد و با مـجلات بـسیاری از جـمله «بامشاد، توفیق، کتاب هفته، راهنمای کتاب، آرش، کـشکیات و مـهد آزادی» همکاری داشت. بـرخی از امـضاهای مستعاری که برای این دوره از نـوشتههایش بـه کار بـرده، عـبارتند از: «ص.آرام، ص.قـارانقوش، چنگیز مرآتی، بک بهرامی، آدی بـاقمیش، داریـوش نواب مراغی، افشین پرویزی، سولماز، داص و...»
نوشتههای بهرنگی را میتوان به چهار بـخش قـصهها، مسایل تربیتی و اجتماعی، فرهنگ عامیانه و شـعر و ترجمهها تقسیم کرد.
تـعداد داستانهایی که صمد بهرنگی بـرای کـودکان نوشت، به استثنای تلخون که میتوان گفت در حیطه ادبیات کودک و نوجوان نیست، جـمعا ۱۳ اثـر با عناوین«افسانه محبت، اولدوز و عـروسک سـخنگو، اولدوز و کـلاغها، ۲۴ ساعت خواب و بـیداری، پسـرک لبوفروش، پیرزن و جوجه طـلاییاش، دو گـربه روی دیوار، سرگذشت دانه برف، سرگذشت دومرول دیوانهسر، کچل کفترباز، کوراوغلو و کچل حمزه، مـاهی سـیاه کوچولو و یک هلو و هزار هلو» را شامل میشود.
آدی و بودی، بـز ریشسفید، به دنبال فلک، قصه آه، گرگ و گوسفند و موش گرسنه از جمله آثار ماندگار بهرنگی یه شمار می روند.
بهرنگی در کنار نگارش کتابهایی برای کـودکان و نـوجوانان به تألیف، ترجمه و گردآوری آثار مـختلفی هـم پرداخـت. از جـمله«پاره پارهها»که گردآوری بـود و در ۱۳۴۱ خورشیدی به نگارش درآمد.
نوشتهها نـاتمام
صـمد بهرنگی،۲ نوشته ناتمام بـه نـامهای«کلاغها، عروسکها، آدمها و سرگذشت نبی است» را نیز از خود برجای گذاشته که دومی را هرگز به پایان نرساند.
نکته دیگری که درباره آثار بهرنگی باید یادآور شد، این است که او پیش از آنکه به کارهای تحقیقی در زمینه فولکور بپردازد و پیش از آنکه نـوشتن قصههای کـودکان را شروع کند، نویسندگی را با طنزنویسی آغاز کرد و طی ۲ سال، نوشتههای طنزآمیزی را در مطبوعات فکاهی تهران به چاپ رسـاند. صمد حتی در داستانهایی که برای بچهها نوشت از زبان طنز استفاده می کـرد.
بررسی شـخصیت صـمد بهرنگی
صمد بهرنگی به شدت حساس بود، قـصههایش مـردمی را مـجسم میکند که احساس زندگی و زنده ماندن در او سخت پابرجاست و برای سلامت بخشیدن به این امر تـلاش میکند. بهرنگی، آدم شوخطبع و حاضرجوابی بود. او همیشه در صحبتهایش حالت شوخ خود را حـفظ میکرد. غلامحسین ساعدی، از شوخیهای صمد اینگونه یاد میکند: «صمد با شکلیلترین ترفندها و ظریفترین رفتارها رودرروی طرف قرار میگرفت. بیهیچ محاجه یا جدلی که میدانست طرف چیزی درنـخواهد یـافت. صمد اگر حس مـیکرد کـه بودن او در جمعی ضروری است و میتواند خدمتی بکند، از رفتن به آن جمع خودداری نمیکرد؛ هرچند که حـاضر بـودن در آن جـمع، احتمال خطری هم داشته باشد.»
وی در بیشتر دور میزی هایی که نشریات مختلف برپا می کردند، حضور می یافت؛ هرچند که مـیگفت: «اغـلب ایـن روزنامهها و مجلات ارزش یکبار ورق زدن را هم ندارند.» او هنگام ورق زدن مجلات و روزنامهها به شوخی و جدی دربـاره مـطالب آنها سخن میگفت. منظورش از این صحبتها این بود که به برخی از هـمکارانش بـفهماند کـه این روزنامهها و مجلات، زیاد هم چنگی به دل نمیزنند که بعضیها با تمام حواس روی آنها افـتادهاند و داسـتانهای نـاتمامشان را تعقیب میکنند.
صمد همیشه در میان مردم بـود و سـعی میکرد در هر جمعی باشد. او قدرت این را داشت که در جـمع تـأثیر بـگذارد. وی خود را جزئی از جمع میدانست نه بـرتر از آن و نـه جـدا از آن.
صرفنظر از خلاقیت و توان فردی او، چـندین عـامل در شـهرت او تأثیر داشت. در درجه نخست، وابستگی او به جریان سیاسی و مارکسیستی بود که در آن سالها فعالیت گـستردهای در حـوزه فرهنگ و هنر داشتند. این جریان سیاسی، تلاش فـراوان و تـأثیرگذاری در معرفی او به عنوان نویسندهای توانا داشت. نقدهای فراوان و چاپ آثار او از جمله اقـدامات آنها در معرفی او محسوب میشد. تمامی آثار او در سالهای قـبل و پس از انقلاب، چندین و چندبار در شـکلهای مـختلف و در تیراژهای قابل توجه، منتشر شـد.
صمد بهرنگی را به نـوعی مـیتوان «هانس کـریستین آنـدرسن» ایـران نامید زیرا بـا در نظر گرفتن برخی ویژگیهای آثارش، باید او را بنیانگذار ادبیات داستانی کودک و نوجوان به معنای امروزی دانـست. در آن دوران آثـار او خیلی زود مورد توجه نویسندگانی قرار گـرفت کـه بـرای کـودکان و نـوجوانان داستان مینوشتند.
البته نفوذ و تأثیر صمد بهرنگی، تنها در حـوزه ادبـیات کـودک و نوجوان محدود نشد و نویسندگان بزرگسال هم بـه تـقلید از آثـار او بـه خـلق آثـار مشابهی دست زدند که از آن جمله میتوان به کتاب «و خاک تشنگی بود» اشاره کرد که تحتتأثیر ماهی سیاه کوچولو نوشته شد.
بدون تردید «۲۴ ساعت در خـواب و بیداری» صمد بهرنگی، سرآغاز جدیدی در داستاننویسی «واقعگرایانه» برای نوجوانان محسوب میشود. بهرنگی میگوید: «اکنون زمان آن است که در ادبیات کودک به ۲ نکته توجه کنیم: ادبیات کودکان باید گلی باشد بین دنـیای رنـگین و بیخبری و رؤیاها و خیالهای شیرین کودکی و دنیای تاریک و آگاه غرقه در واقعیتهای تلخ و دردآور و سرسخت محیط اجتماعی بزرگترها...باید جهانبینی دقیقی به بچه داد: معیاری به او داد تا بتواند مسایل گوناگون اخلاقی و اجتماعی را در شـرایط و مـوقعیتهای دگرگونشوندهء دائمی و گوناگون اجتماعی ارزیابی کند.»
تبلور این اندیشه به خوبی در مجموعه داستان «قصههای بهرنگ» آشکار است. تلاش بهرنگی در آفریدن «افسانههای نو» با الهام از افسانههای کهن و بومی، موفقیتآمیز است و آثاری چون «الدوز و کلاغها، کچل کفترباز، افسانه محبت، سرگذشت دومرول دیـوانهسر» نـشان میدهد که بهرنگی بـا تـمهیدی آگاهانه به آفریدن افسانههای نو با اندیشه و دورنمایههای تازه اقدام میکند. اغلب داستانهای او با تمهید روایت نقالی بیان میشود. آوردن مقدمه و موخرهها در ابتدا و انتهای داستانی، افزون بر بالا بردن حس واقـعنمایی، بـافت روایتی آن را آشکار میکند.
بـرخی از منتقدان معتقدند که اگر فارغ از توجه به عصر نگارش این داستانها، با ملاکهای ادبیات کودک و نوجوان امـروز، بـه آثار بهرنگی نگاه کنیم، ضعفهای عمدهای در ساختار داستانی اغلب قصههای او مییابیم. پرداخت نـامناسب فـضای داسـتان، زبان داستانی برخی از آنها هم لغزشهای فراوانی دارد.
شخصیتها و تم داستانهای صمد، هرچند در مواردی بسیار سمبولیک هستند، با وقایع روزگار گذشته شباهت فراوانی دارند. در آثار صمد، تقابل و تضاد میان شخصیت اول داستان و دشمنی شرور، آشکار است و این تقابل به صورتی است که دشمن از پیش تعیین شده و شکلی سمبولیک از یک شخصیت اجتماعی را به خواننده عـرضه مـیکند. این همان تضادی است که خود صمد با آن در محیط اجتماعی فاسدش روبهرو بود. شخصیتهای آثار صمد، خصوصیات طبیعی خود را ندارند و انسانی شدهاند. در میان داستانهای صمد، سه داستان با این عناوین «بیست و چهار ساعت خواب و بیداری، اولدوز و کلاغها و اولدوز و عروسک سخنگو» از این امر مستثنی هستند. برای مصور ساختن آثار صمد، اشکال عمدهای وجود دارد و آن دوگانگی درهم تـافته مـحتوای متن است؛ یعنی در آنها، واقـعیات و تـخیل به راحـتی از هـم قـابل تشخیص نیستند.
مصور ساختن کتاب از اهمیت فوقالعادهای برخوردار است؛ چون بـه این وسیله میتوان بسیاری از موارد مبهم و ثقیل مباحث علمی را سادهتر کـرد و مـشکل آمـوزش درسی را تا حدودی برطرف ساخت. زبان تصویر راز و راهگشای خلاقیت است. همانطور که صوت و کلام و در کل زبان، بـانی بـرقراری ارتباط میان انسانهاست، زبان تصویر بانی برقراری آیندهنگری و درک و آموزش است.
برای مصور ساختن آثار صمد، اشکال عمدهای وجود دارد و آن دوگانگی درهم تافته مـحتوای مـتن است؛ یعنی در آثار بهرنگی، واقعیات و تخیل به راحتی از هم قابل تشخیص نیستند. پیرنگ اصلی از جهان بزرگسالان گرفته شده اما شخصیتها و گویش متعلق به کودکان است. شخصیتها شکلی سمبولیک دارند که حـتما بـاید در تصاویر نشان داده شود. تصاویر داستانهای صمد، باید در عین حفظ شکل طبیعی یا اجتماعی خود، گویای مسایل اجتماعی یا سامان طبیعت نیز باشند.
سرانجام بهرنگی
صمد بهرنگی در ۹ شهریور ۱۳۴۷ خورشیدی در رود ارس غرق شد. حدود یک ماه قبل از مرگ صمد بهرنگی، کتاب ماهی سیاه کوچولو چاپ شد و مورد اقبال مردم ایران و جهان قرار گرفت.